گاهی چیزهایی را دوست داری ولی کسانی آن چیزها را دوست دارند که تو دوستشان نداری و بعد به خودت می گویی نکند من هم عین آن ها باشم و آن وقت است که شک می کنی به آن چیزها که دوست داری و ترکشان می کنی. می ایستی کنار و تماشا می کنی . با خودت می گویی خیالت راحت دیگر هیچ شباهتی با آن آدم ها نداری و آن وقت این حس تلخ سراغت می آید که انگار مثل آن ها زیاد خودت را دوست داری این قدر که هرچه دوست داشتی را به خاطر غرورت از دست دادی .
هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام
زمانی برای مستی هست ها
رهبر ارکستر پلنگ صورتی
دوست ,ها ,خودت ,داری ,کنی ,نداری ,را دوست ,دوست داری ,می کنی ,خودت می ,می گویی
درباره این سایت